در روزگار ما انسانهایی صبور و بردبار در برابر سختیها و مشکلات، در حال رشد و نمو بودند و از محرومیتها و نداریها ترس و هراسی به دل راه نمیدادند و در سراچه دل خود بذر عشق و امید میکاشتند و دوش به دوش یکدیگر با تلاشی صادق و صالح برای امرار معاش در کنار هم فعالیت میکردند، تا روزنههای نور و روشنایی با قیام دلاوران این خطه، رنگ سرخ به خود گرفت و پس از اهدای خونهایی گرانبار، سپیده انقلاب سر زد و شور و شوق دیگری در این مردم جان گرفت. در این بین بودند مردمی که ایستادگی کردند تا انقلاب به ثمر رسید و راههای تازهای برای فتح قلههای کمال پیدا شد.
در این بین شهیدانی چون شهید غلامحسن عاشوری زندگیشان را برای این پیروزی گذاشتند و موفق هم بودند. او در یکی از روزهای خداوند در سال 1344 در روستای کودزر از توابع شهرستان اراک و در خانوادهای مذهبی و متدین و روستایی که اهل تلاش و کار و خدمت بودند، دیده به جهان هستی گشود. سعی میکرد تا در فراگیری علوم دینی و قرآنی کوشا باشد و راه را برای رسیدن به کمال هموار کند.
تحصیلاتش را در روستا و از سن هفتسالگی آغاز کرد و توانست تا پایان دوره ابتدایی درس بخواند. غلامحسن فوتبالیست ماهری بود و بیشتر اوقات بیکاریاش را با توپ بود و در زمینهای خاکی و بچههایی که دور خود جمع کرده بود تا به این ورزش مبادرت ورزند.
در روزهای انقلاب، حضورش در میان تظاهرات کنندگان و صف اول مبارزان علیه شاه دیدنی بود. تمام وقت و سرمایه خود را در این راه گذاشت و با دوستانی که داشت در این عرصه کارهای بزرگی را هم انجام دادند. با پیروزی انقلاب اسلامی به کار کشاورزیاش روی آورد و سعی داشت تا در کسب روزی در این زمینه موفق باشد.
بعد از پیروزی انقلاب و تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به خاطر علاقهای که به سپاه داشت به عضویت این نهاد درآمد و فعالیتش را رسماً آغاز کرد. او در گردان قمر بنیهاشم(علیه السلام) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) خدمت میکرد و به عنوان مسئول دسته به آموزش نیروهای جوان میپرداخت تا سرانجام پس از ماهها حضور مستمر در جبهه در ششم اردیبهشتماه سال 1366 در منطقه شلمچه به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید را در گلزار شهدای روستای کودزر در کنار برادر شهیدش - غلامعلی - که در سال 1361 به شهادت رسیده بود؛ به خاک سپردند.